هنگامی که لیلی رخ در نقاب خاک کشید ،
مجنون به قبیله ی وی آمد و نشان از گوش خواست ،
کسی ننمودش ، به راه افتاد و به هر گوری که می گذشت ،
مشتی از خاکش می بویید .
تا آن که خاک گور وی را بویید و آن را شناخت و چنین سرود :
میخواستند ور وی را از عاشق پنهان کنند
اما بوی خوش تربتش نشان از گور او داد
و آن قدر این بیت را باز خواند تا که سرانجام جان بداد و در کنار لیلی به خاکش سپردند .
منبع : کشکول شیخ بهایی ، صفحه 72
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.